مقایسه ی جالب(بخوونید من مطمئنم خوشتون میاد)
به نام خدا
مقایسه ی جالب:
فاصله ی میان سگزآباد و ابراهیم آباد چهار پنج کیلومتر بیشتر نیست... درست است زیر لباس و سر و ظاهر نیمه شهری ابراهیم آبادی ها همان اخلاق دهاتی، همان خشونت، همان تندی نگاه، همان پوست آفتاب سوخته، همان پنجه های زُحمت و کار کرده و همان خطّ سفید بالای پیشانی و حلقه ی گردن سگزآبادی ها را می توان دید امّا در ابراهیم آباد نوعی تظاهر به شهری شدن دیده می شود...سگزآبادی هنوز چپق می کشد و کیسه توتون جزو لوازم جهازی زنش بوده است. گیوه ی بافت محل به پا می کند، کلاه نمدی به سر می گذارد، قبای کوتاه سه چاک و یخه گِرد دارد که روی آن شال می بندد، و پا به سن که گذاشت، ریش می گذارد ؛ امّا ابراهیم آبادی سیگار می کشد و قوطی برنجیِ سیگار در جیب دارد، لباسش را یا در شهر دوخته یا زنش را وادار کرده به سلیقه ی شهری ها برایش بروزد؛ کفش چرمی به پا می کند، کِپی به سر دارد، پیراهنش یخه برگردان است و روی گلو تنگ، دکمه اش می کند...جالب تر زن ها هستند که در سگزآباد شلیته می پوشند، پیراهن کوتاه و یخه ی چاک دار و جلیقه ی پولکی دارند، سر بند بسته اند، و پای برهنه به کوچه می روند...امّا زن های ابراهیم آباد همه چادر نماز سر می کنند، پیراهن بلند می پوشند، و کفش به پا دارند... .
(نوشته ی بالا را، از «تات نشین های بلوک زهرا»اثر جلال آل احمد بود که خوانیدم)
جالب بود(نظر من که عالیه) نظر شما چیه؟
نظرات شما عزیزان: