كاشكی چشمای قشنگی كه داری منو از قصهها بیروننمیكرد دست دنیارو تو دستم نمیذاشت دلمو مثل دلت خون نمیكرد اگه حتی نوشدارو هم باشه برا زخم قصه مرهم میرسه اولش عاشقا دورن،آخرش دستاشون به دستای هم میرسه عاشقای قصه تنها میمونن اما قصه، آخرش رسیدنه اونجا خوشبختیه و عاشقیه اینجا جون كندنه و دویدنه كاشكی این دفعه آخرم باشه پامو از قصهها بیرون میذارم آخه من دوست ندارم بهت بگم برای لمس تنت دوست دارم كاشكی این دفعه آخرم باشه كاشكی این حادثه باورم بیاد پامو از قصهها بیرون بذارم حقمه هر چی بگن سرم بیاد
نظرات شما عزیزان: