ارسال مطلب جدید
ویرایش

حکایت تهرانی

 همیشه هر چی پول مفت بوده         

 

 

به نیش اهل تهرون رفته یغما

 

همه شهرا خراب و درب و داغون

که پر باشه حساب اهل اونجا

چنانچه غیر از این باشد زمانی

شده توهین بر این شهر زیبا

بگیرین و ببندین چون که رفته

صدای ناله ها شون تا ثریا

در و دیوار شهرو می شعارن

تموم  کاسبو   دزدو  اطبا

اگه میشد یه روزی مش غلومسین

می رفت تهرون و آروم و شکیبا

می افتادش به جون برج میلاد

می آورد و میزاشتش تو ده ما

بشینیم زیر سایش عصر جمعه

 منو لیلو به همراه رفیقا

و یا بالای برج چند متریش

فروشیم تلخی و  قاووت و حلوا

اگر هم از لحاظ کار شناسی

نباشد طرح این نقشه محیا

تمام اهل تهران را شبی خوش

بریم   صادر   کنیم   ونزوئلا

برن اونجا بگیرن سکسی پارتی

بترکونن همه جا رو سوسولا

نه چادر زورکی نه ساق و جوراب

در آرن شرت و شلوارا رو از پا

بگردن با دل گشنه بفهمن

که نون مفت نیس هیچ جای دنیا

 

 

 

..

 

 

 

 

ادامه →

چند واقعیت قشنگ

 اونی که زود میرنجه
زود میره، زود هم برمیگرده.
اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.
.......
هستند
کسانی که روی شانه هایتان گریه میکنند
و وقتی شما گریه میکنید دیگر وجود ندارند.
.…..
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه
سهمگین
باشد، لال می شوی.
.…..
بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که
نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد
نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
…...
مهم
نیست که چه اندازه می بخشیم
بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.
…...
اگر ۴ تکه نان خوشمزه باشد و شما ۵ نفر باشید
کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید (( مادر )) است.
…...
وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست، گاه نگاه است و گاه سکوت ابدی.
…...
سنگینی
باری که خداوند بر روی دوش ما می گذارد
آنقدر نیست که کمرمان را خرد
کند،
آنقدر است که ما را برای دعا کردن به زانو در آورد.
…...
اگر بتوانی دیگری را همانطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.
…...
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
…...
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود "- یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم " - قدری احساسات پشت"به من چه اصلا " - مقداری خرد پشت " چه بدونم " -و اندکی درد پشت " اشکالی نداره" هست.
…...
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته.به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

..

ادامه →

جووک

 

چهار جمله که حوا نمی تونسته به ادم بگه:

 

 

1- آدمت می کنم

 

 

2- از شوهر مردم یاد بگیر

 

 

3- من قبل از تو 100 تا خواستگار داشتم

 

 

4- میرم خونه مامانم

 

مطلب طنز جوک جک جدید جوک جدید

 

غضنفر رو برق می گیره هر کاری می کنه

نمی تونه خودشو رها کنه

اونم سیم برق رو محکم می گیره

میگه ولم کن تا ولت کنم !!!

 

جک آخر خنده جوک آخر خنده لطیفه آخر خنده joke jadid جک توپ جوک توپ

 

به غضنفر میگن سفر حج چطور بود ؟

میگه عالی ، خیابوناش تمیز ، برجاش بلند

ماشینا همه آخرین مدل ، یه جای دیدنی هم داشت

که خیلی شلوغ بود من نرفتم !!!

حوا وقتی زن آدم شد 5 تا شانس آورد :

1- مادر شوهر نداشت

2- خواهر شوهر نداشت

3- هوو نداشت

4- جاری نداشت

5- شوهرش آدم بود !!!

 

جک امروز جوک امروز لطیفه امروز جک داغ روز جوک داغ روز لطیفه داغ روز جوک جدید

 

غضنفر رادیولوژیست می شه

از یه بیمار عکس می گیره

بعد بهش میگه :

متاسفانه عکس شما نشون می داد

که چند تا از دنده هاتون شکسته

ولی اصلا نگران نباشید

من خودم با Photoshop درستش کردم !!!

غضنفر میره دکتر میگه :

آقای دکتر هیچ کس منو تحویل نمی گیره

دکتره میگه : نفر بعدی !!!

 

جک آخر خنده جوک آخر خنده لطیفه آخر خنده جک 90 جوک 90 لطیفه 90

 

غضنفر می خواسته خودکشی کنه

با یه ظرف غذا میره روی ریل می خوابه

بهش میگن تو اگه میخوای خودکشی کنی

دیگه واسه چی غذا برمی داری ؟

میگه اومدیم و قطار یه هفته دیگه آمد !!!

جوک و لطیفه جک جدید

.

قل مراد میگه عجیبه! میگن چی عجیبه؟ میگه 100000 تا تماشاگر ،

22 تا بازیکن ،3 تا داور! میگن این کجاش عجیبه؟

میگه گنجیشکه همرو ول کرده سر من کار خرابی کرده !

 

جوک و لطیفه جک جدید

 

به غضنفر میگن تو طرفدار کدوم تیم فوتبال هستی؟

میگه قربون جدش برم آسد میلان!!

 

 

جوک و لطیفه جک جدید

میدونى معنى (C N G) چیه؟


یعنى : سوخت نداریم جیگر

.

جوک cng

.
.
جوک جک جوکستان
.
.
.
.
.
.
.
تور ویژه نوروز ۹۰


سواحل زیبای بهشت


با پرواز مستقیم توپولف


ایران ایر

*آخرت گشت*

 

به سوی بهشت!

جک جدید جک و اس ام اس عصرونه

1. در پشت سر یه دوچرخه سوار در حال رانندگی هستید ،قصد گردش به راست دارید ، چکار میکنید ؟
الف ـ سرمون رو از شیشه میاریم بیرون میگیم هوووو یــره مگه کوری برو اونور دیگه .
ب ـ به موازات دوچرخه سوار حرکت میکنیم و یه هو میپیچیم جلوش تا حالش گرفته شه.
ج ـ پشت سرش یه بوق خفن میزنیم تا هُل شه و بخوره زمین و بعد از روش رد میشید طوری که مخش بپاشه بیرون
د ـ با ماشین میکوبیم بهش تا بیفته زمین و بعد از رو مخش رد میشیم .

 

جوک جدید جک جدید

غضنفر داشته از کنار یک چاه رد میشده میبینه یکی از ته چاه داد میکشه کمک کنید,ترو خدا کمک کنید...غضنفر به توی چاه جواب میده اخه احمق جان ته چاه جای گدایی کردنه؟

 

جوک جک

 

از غصنفر میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ غصنفر انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!

معلم: نادرشاه چه طور بر تخت سلطنت نشست؟

شاگرد: چهار زانو!

 


به نیت 124000 پیامبر صلوات بفرست

 و این پیامک رو برای 124000 نفر بفرست.

انشاا... تا آخر این ماه خبر خوشی از طرف مخابرات بهت می رسه!

میتونی تصور کنی با هم لب دریا نشستیم؟

 میتونی تصور کنی که با هم به یه سفر طولانی رفتیم؟

اما نمیتونی تصور کنی که آشپزی با تک ماکارون چقدر راحته.


یارو تو ماشینش داشت رادیو پیام گوش می داد.

 رادیو میگه: یه نفر داره بزرگراه رو برعکس رانندگی می کنه.

 یارو میگه: آره! یکی دو نفر هم نیستن، همه دارن برعکس می یان‌!

جوک 13

 

هاهاها...
گول وخوردی، من پیامک نبیدم.
وجدان خبیث موبایلت بیدم که خاستم از خواب بیدارت وکنم

.

.

یارو با کلید گوشش رو تمیز می کنه، گردنش قفل می شه!

 

 

 

یارو تو حج نه نماز می خوند، نه طواف می کرد.

ازش علت رو میپرسن. میگه: به ما گفتن همه چیز با کاروانه!

به غضنفر میگن برو استخر شیرجه بزن تو آب،

 بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن…

 خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر…

 بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا،

 رو می‌کنه به دوربین، میگه: می‌خوام سالاد درست کنم!

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه

 

خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟

 

غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....

 

همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!

 

غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟

 

خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..

 

این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

 

+

 

+

 

+

 

+


حال ترجمه از زبان همسرش

 

خط اول :حالت چه طوره زن ؟

 

خط دوم :بچه ها چه طورن ؟

 

خط سوم : مادرت چه طوره ؟

 

خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!

 

خط پنجم : فقط برگردم خونه....

 

خط ششم : می کشمت

 

خط هفتم :غضنفر از آلمان...

جک و لطیفه

جهنم ایرانیها


خشایار و بهروز خالی بند را میبرن جهنم ، اما وسط راه میگن به شما یه آوانس میدیم!
میگن چیه؟ میگن اینجا ۲ نوع جهنم داریم یکی جهنم ایرانی ها یکی جهنم خارجی ها!
میپرسن فرقش چیه؟ میگن تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ میریزن تو دهنتون اما تو جهنم ایرانی ها هر روز!!!
خلاصه خشایار میگه من میرم تو جهنم خارجیا و بهروز هم میاد تو جهنم ایرانیا …..
یه چند ماهه بعد خشایار میبینه خیلی ناجوره اینجا میگه بیچاره بهروز خالی بند که هر روز قیر میخوره! خلاصه میره میبینه بهروز با رفیقاش نشستن دارن حال میکنن و چاخان خبری هم از قیر داغ نیست، خشایاره میگه جریان چیه؟ میگن بابا اینجا آخه جهنم ایرانی هاست یک روز قیرش نیست! یک روز قیرش هست قیفش نیست! یه روز دو تاش هست یارو نمی یاد سر کار !!!

 

 

..

ادامه →

درس زندگی

معلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که می‌خواهد با آن‌ها بازى کند. او به آن‌ها گفت که فردا هر کدام یک کیسه  پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدم‌هایى که از آن‌ها بدشان می‌آید، سیب‌زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
فردا بچه‌ها با کیسه‌هاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه  بعضی‌ها ٢، بعضی‌ها ٣، بعضی‌ها تا ۵ سیب‌زمینى بود. معلّم به بچه‌ها گفت تا یک هفته هر کجا که می‌روند کیسه  پلاستیکى را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم‌کم بچه‌ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب‌زمینی‌‌هاى گندیده. به علاوه، آن‌هایى که سیب‌زمینى بیشترى در کیسه  خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند.
معلّم از بچه‌ها پرسید: «از این که سیب‌زمینی‌ها را با خود یک هفته حمل می‌کردید چه احساسى داشتید؟» بچه‌ها از این که مجبور بودند سیب‌زمینی‌هاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.
آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وضعیتى است که شما کینه  آدم‌هایى که دوستشان ندارید را در  دل خود نگاه می‌دارید و همه جا با خود می‌برید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوى بد سیب‌زمینی‌ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می‌خواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»

نتیجه اخلاقى داستان
کینه  هر کسى را که به دل دارید بیرون بریزید وگرنه باید آن را تا آخر عمر با خود حمل کنید. بخشیدن دیگران بهترین کارى است که می‌توانید بکنید. دیگران را دوست بدارید حتى اگر آن‌ها شما را دوست نداشته باشند.

..

ادامه →

شاگرد ابلیس

دو پسر بچه ی 13 و 14 ساله کنار رودخانه ایستاده بودند که یکی از آن مردان شرور که بزرگ و کوچک حالی شان نمی شود، برای سر کیسه کردنشان و  ابتدا به پسر بچه ی 13 ساله که خیلی هفت خط بود گفت: من شیطان هستم اگر به من یک سکه ندهی همین الان تو را تبدیل به یک خوک می کنم.

 پسر بچه ی 13 ساله ی زبر و زرنگ خندید و او را مسخره کرد و برایش صدایی در آورد! مرد شرور از رو نرفت و به سراغ پسر بچه ی 14 ساله رفت و گفت: "تو  چی پسرم! آیا دوست داری توسط شیطان تبدیل به یک گاومیش شوی یا اینکه الآن به ابلیس یک سکه می دهی؟ "پسر بچه ی 14 ساه که بر عکس دوست جوانترش خیلی ساده دل بود با ترس و لرز از جیبش یک سکه ی 50 سنتی  درآورد و آن را به شیطان داد!

مرد شرور اما پس از گرفتن سکه ی 50 سنتی از پسرک ساده دل، به سراغ پسرک 13 ساله رفت و خشمش را با یک لگد و مشت که به او کوبید، سر پسرک خالی کرد و بعد رفت.  چند دقیقه بعد پسرک زبر و زرنگ به سراغ پسر ساده دل آمد و وقتی دید او  اشک می ریزد، علت را پرسید که پسرک گفت: "با آن 50 سنت باید برای مادر  مریضم دارو می خریدم" پسرک 13 ساله خندید و گفت: "غصه نخور، من سه تا سکه ی50 سنتی دارم که 2  تا را می دهم به تو." پسرک ساده دل گفت: "تو که پول نداشتی!" پسرک زرنگ  خندید و گفت: "گاهی می شود جیب شیطان را هم زد"

..

ادامه →